ارزیابیِ اجرا شامل سه مرحله ست: (۱) شناساییِ هدفِ حرکت، (۲) مشخص کردن اهداف مکانیکی و (۳) تعیین اینکه هدف، براورده شده یا نه. این مراحل رو تو این بخش توضیح میدم.
شناسایی هدف حرکت
دونستن هدفِ حرکت، یه مرحله مهم تو آنالیز کیفی ه. با یه هدف مشخص در ذهن، اجرا میتونه ارزیابی بشه تا مشخص بشه که هدف برآورده شده یا نه. اگه اجراگر موفق نشه که به هدف دست پیدا کنه، دلیل شکست باید شناسایی و درست بشه.
هدف یه حرکت، خروجی مد نظر شه. یه بیانیه واضح از هدف مشخصِ یه حرکت، برای ارزیابی سطح اجرا، لازمه. به نظر کار آسونی میاد اما پیچیده میشه، چون دوتا شاخه گسترده برای اهداف حرکت وجود داره: محصول (خروجی یه حرکت) و روند (چگونگی اجرای حرکت). ارزیابی اینکه هدف، براورده شده یا نه، بدون یه توضیحِ واضح از اینکه کدوم هدف مد نظره، سخته.
تولید خروجی
محصول، چیزیه که اجراگر با حرکت، بهش میرسه. بیشتر حرکات، یه خروجی مشخص دارن، که بهش میگم هدفِ استراتژیک (بعضی وقتا ازش به عنوان ملاک یا هدف هم یاد میشه). بعضی وقتا اجراها، فقط با دستیابی به هدف استراتژیک، ارزیابی میشن. فرض بر اینه که اجراگر از تکنیک خوب یا کمتر معمول استفاده کرده، اینکه هدف چجوری حاصل شده مهم نیس، مادامی که هدف دستابی شده باشه.
هنگام شوت بسکتبال، هدف استراتژیک معمولا اینه که توپ از حلقه رد بشه. این هدف میتونه برای هر نوع پرتاب، شوت یا ضربه، سازگار بشه - یه هدف مطلوب برای کاری که اجراگر میخواد بهش برسه.
تو راه رفتن، هدف استراتژیک اینه که از نقطه A به نقطه B رسید (اینو میشه به اهسته دویدن، دویدن، اسکیت، پرش یا هر شکل حرکت - جایی که یه تغییر دلخواه در موقعیت وجود داره - تعمیم داد). ممکنه یه جنبه زمانی هم وجود داشته باشه، مثل دویدن سریع تو یه مسابقه یا آهسته راه رفتن برای لذت بردن از یه روز خوب.
محصول یه اجرا میتونه با هدف استراتژیک مقایسه بشه تا مشخص کنه که آیا حرکت، موفقیت آمیز بوده یا نه.
پردازش حرکت
پردازش یعنی حرکت چجوری اجرا شده. از نامهای معمول دیگه برای اینکه حرکت، چجوری اجرا شده، میشه به استیل، تکنیک و شکل اشاره کرد.
از عبارت پردازش استفاده کردم چون حرکت، با پردازشِ نیرویِ دستکاری شده، درست میشه. مدل ربط-بخشی بدن (فصل ۸ رو ببینید) بیانگر بخش های تکی یه بدن مثل رابطهای سخت، یا چوبی و نیروی کشنده ماهیچه که یه گشتاور نیرو رو روی بخش ها ایجاد میکنه، هست.
گشتاور ماهیچه هایی که از روی مفصل رد میشن، به بخش های شتاب میده و سرعت زاویه ایِ بخش رو در مفصل تغییر میده. نیروی ماهیچه ای از اجراگر، چرخش بخش ها رو کنترل میکنه:
اجراگر از حرکت بخش های چرخنده برای تولید یه نیروی خارجی، معمولا از زمین، استفاده میکنه تا تغییر در حرکت بدنش رو هنگام راه رفتن، دویدن، پرش و فرود، کنترل کنه.
اجراگر از حرکت بخش های چرخنده برای اعمال یه نیروی خارجی روی یه شی، در حرکتی مثل پرتاب (مثلا یه توپ، یه نیزه یا یه سنگ)، وزنه برداری (مثلا میله، دمبل یا دستگیره ماشین) یا ضربه زدن به یه شی با یه وسیله (که چماق، راکت یا چوب، تبدیل به یه افزونه برای بخش های بدن اجراگر میشه)، استفاده میکنه.
حرکت چرخشی بخش های ایجاد شده بوسیله گشتاور ماهیچه در طول حرکت، نیروی خارجی رو تولید میکنه و محصول رو درست میکنه. بطور کلی، حرکت چرخشی سریعتر بخش های بیشتر، نیروی خارجی بزرگتری تولید میکنه. با استفاده از بخش منزوی یا موقعیت های بدن در لحظه های مشخص به عنوان اجرای خوب، از اینکه بخش ها چجوری تو اون موقعیت قرار گرفتن - روند اجرای حرکت - چشمپوشی میکنه. به طورساده، موقعیت ها، لحظاتی حین روند درست هستن و برای این رخ میدن که حرکت زاویه ای درستی که بخش هارو در طول موقعیت ها، حرکت دادن.
روند (کینه تیک) حرکت، محصول (کینه ماتیک) حرکت رو مشخص میکنه. یه نیروی نامتعادل، سبب یه تغییر در حرکت میشه.
مشخص کردن هدف مکانیکی
تشخیص اینکه اجراگر، چه چیزی رو هنگام اجرای یه مهارت کنترل میکنه، قدم بزرگی برای آنالیز حرکت بهبود یافته ست. هرگونه بازخورد حین مداخله، باید با فاکتورهایی که اجراگر کنترل میکنه هدایت بشه. این به نظر میاد که یه نقطه واضحی باشه، اما معمولا زیاد نادیده گرفته میشه. مداخله باید روی علت (روند) متمرکز باشه و نه معلول (محصول).
همونطور که با قوانین نیوتون تایید شد، در حرکت، نیرو، علته و حرکت، معلول (بخش ۲ و ۳ این بلاگ رو ببینید). دوست دارم از رابطه ضربه-تکانه (که از قانون دوم نیوتون نشات گرفته شده و تو فصل های ۳ و ۶ پوشش داده شده) به عنوان پایه تعریف هدف مکانیکی استفاده کنم، با اینکه از رابطه کار-انرژی (توضیح داده شده در فصل ۷) هم میشه استفاده کرد.
هدف استراتژیک یه حرکت لازم داره که یه بدن (کل بدن در حرکت؛ یه توپ در فعالیت گرفتنی یا پرتاب کردنی) با یه سرعت دلخواه در جهت دلخواه حرکت کنه. این همون تکانه بدنه (تکانه = mV). هدف استراتژیک همون چیزیه که اجراگر میخواد با بدن، به دست بیاره و محصول همونیه که ما میبینم و برای بدن اتفاق میوفته، چیزی که اجراگر در واقع به دست میاره. بدن ارزیابی شده، یه جرم داره و هدف استراتژیک وقتی حاصل میشه که اجراگر از حرکت زاویه ای بخش ه، برای تولید یه نیروی خارجی، برای گرفتن بدن و حرکت، در یه سرعت خاص و جهت خاص حرکت کنه، استفاده کنه. با نگاه کردن اینجوری به حرکت، هدف استراتژیک یه اجراگر، اعمال یه نیرو برای تغییر تکانه یه بدن به یه سطح دلخواه یا لازم ه.
روند، اون چیزیه که انجراگر کنترل میکنه تا سبب تغییر در ممان بشه. همونطور که قبلا توضیح داده ش، روند، شامل اعمال نیرو به یه بدن، برای تولید ممان درسته؛ نیروی اعمالی به یه بدن برای یه دوره زمانی، تکانه نام داره (تکانه = Ft). اجراگر از نیروی ماهیچه برای تولید حرکت زاویه ای بخش ها استفاده و از حرکت زاویه ای بخش ها برای تولید نیروی خارجی برای حرکت بدن با مومان لازم برای موفقیت استفاده میکنه. از دید مکانیکی، از حرکت زاویه ای بخش ها برای اعمال تکانه به یه بدن استفاده میشه - یه نیرو برای یه دوره زمانی اعمال میشه.
تکانه، یه تغییر رو در ممان ایجاد میکنه. اگه ممان غلط باشه، اگه بدن، اونجوری که باید حرکت نکنه و هدف استراتژیک به دست نیاد، مشکل از تکانه تولیدیه.
هدف مکانیکیِ هر مهارت، اینه که اجراگر بتونه تکانه اعمالی به بدنی که باید حرکت کنه رو بهبود ببخشه. بهبود یعنی قیچی کاری تکانه تولیدی در موقعیت مشخص - بعضی وقتا به تکانهِ زیادی اجتیاج دارین (مثل پرش ارتفاع)، بعضی وقتا به تکانهِ کمی احتیاج دارین (مثل پرش کوتاه) و بعضی وقتا به یه تکانه متوسط احتیاج دارید (مثل پرشِ ارتفاع بینابین). تکانه اعمالی باید با مقدار ممان لازم برای دستیابی به هدف استراتژیک همخوانی داشته باشه.
فرمول تکانه Ft یا نیروی اعمالی در زمان. این فرمول نسبتا ساده تمرکز مکانیکی بی عیبی برای مشخص کردن منابع ممکن یه مشکل اجرا، ارایه میده.
مقدار نیروی اعمالی: قدر نیروی خارجی میتونه خیلی زیاد یا خیلی کم باشه و سبب اجرای غیر رضایت بخش بشه.
جهت نیروی اعمالی: نیروی خارجی میتونه در جهت اشتباه از ممان مورد نظر اعمال بشه و سبب اجرای غیر رضایت بخش بشه.
مدت زمان اعمال نیرو: نیروی خارجی میتونه برای مدت زمان خیلی کوتاه یا خیلی زیاد اعمال بشه و سبب اجرای غیر رضایت بخش بشه.
با یه فرمول دو-گزاره ای که علت حرکت رو توضیح میده، زندگی به کام آنالیزور حرکته. اما چالش، استفاده از Ft برای بهبود اجراست.
روند، اعمال تکانه ست و محصول، ممان بدن حاصله ست. اندازه، جهت و مدت زمان اعمال نیرو با بخش های چرخان، علت حرکت مشاهده شده بدن هستن؛ روند اعمال تکانه سبب ایجاد محصول که ممان مشاهده شده ست.
اجرای موفقیت آمیز بستگی به اعمال تکانه بهینه در جهت درست ه. هر ترکیب اشتباهی در اندازه، جهت یا مدت زمان اعمال نیرو، تکانه شتباهی درست میکنه و سبب ایجاد ممان اشتباه و یه اجرای غیر رضایت بخش میشه.
مشخص کردن اینکه آیا هدف، به دست اومده یا نه؟
وقتی میدونین که هدف چیه، آماده این تا ارزیابی کنین که آیا هدف - خواسته محصول باشه یا روند - به دست اومده یا نه.
بعضی وقتا، حتا وقتی هدف استراتژیک اجراگر به دست میاد، آنالیزور حرکت قضاوت میکنه که "یه چیزی درست نیست" - استیل، تکنیک یا شکل با "تصویر ذهنی" آنالیزور که توش مهارت باید جور خاصی به نظر بیاد، جور نمیشه. تصویر ذهنی غالبا براساس موقعیت های بدن و بخش، در لحاظات مشخص حین اجراست - معمولا اول و آخر یا لحظه های جدا شده بین موقعیتهای ابتدایی و انتهایی.
برای مثال، در پرتاب، موقعیت های حیاتی "تصویر ذهنی" شامل موقعیت "آرنج هدایت کننده" دست پرتاب کننده ست (که تو شکل ۱-۱۶ نشون داده شده) و نشونه ای از "دنبال کردن" بعد از رهایی توپ (نشون داده شده در شکل ۲-۱۶). اگه این موقعیت های منزوی دلخواه دیده نشن، آنالیزور ممکنه فکر کنه که تکنیک اجراگر کمی کار داره.
مشکل اینه که تصویر ذهنی، یه لحظه حین اجراست و در نظر نمیگیره که بدن یا بخش ها چجوری به اون موقعیت ها رسیدن. اینکه از اجراگر بخایم که موقعیتهایی رو نشون بده، بدون اینکه روی این تمرکز کنه که بخش ها چجوری به اون موقعیتها رسیدن و از اون موقعیتها رد میشن، اجرا رو بهبود نمیبخشه. موقعیت ها، نشونه های یه اجرای خوب هستن، و نه مسبب یه اجرای خوب. به طور مشابه، قصور در دستیابی به موقعیتها، یه نشونه از اجرای ضعیفه، و نه مسبب اجرای ضعیف. توی این بخش، بعدا به این موضوع برمیگردم.
وقتی هر دوی آنالیزور و اجراگر به توافق میرسن که اجرا باید بهبود پیدا کنه، آنالیزور باید اجرا رو عیبیابی کنه تا دلیل اجرای کمتر-رضایتبخش رو مشخص کنه. و اون، موضوع بخش بعدیه .
تو راه رفتن، هدف استراتژیک اینه که از نقطه A به نقطه B رسید (اینو میشه به اهسته دویدن، دویدن، اسکیت، پرش یا هر شکل حرکت - جایی که یه تغییر دلخواه در موقعیت وجود داره - تعمیم داد). ممکنه یه جنبه زمانی هم وجود داشته باشه، مثل دویدن سریع تو یه مسابقه یا آهسته راه رفتن برای لذت بردن از یه روز خوب.
محصول یه اجرا میتونه با هدف استراتژیک مقایسه بشه تا مشخص کنه که آیا حرکت، موفقیت آمیز بوده یا نه.
پردازش حرکت
پردازش یعنی حرکت چجوری اجرا شده. از نامهای معمول دیگه برای اینکه حرکت، چجوری اجرا شده، میشه به استیل، تکنیک و شکل اشاره کرد.
از عبارت پردازش استفاده کردم چون حرکت، با پردازشِ نیرویِ دستکاری شده، درست میشه. مدل ربط-بخشی بدن (فصل ۸ رو ببینید) بیانگر بخش های تکی یه بدن مثل رابطهای سخت، یا چوبی و نیروی کشنده ماهیچه که یه گشتاور نیرو رو روی بخش ها ایجاد میکنه، هست.
گشتاور ماهیچه هایی که از روی مفصل رد میشن، به بخش های شتاب میده و سرعت زاویه ایِ بخش رو در مفصل تغییر میده. نیروی ماهیچه ای از اجراگر، چرخش بخش ها رو کنترل میکنه:
اجراگر از حرکت بخش های چرخنده برای تولید یه نیروی خارجی، معمولا از زمین، استفاده میکنه تا تغییر در حرکت بدنش رو هنگام راه رفتن، دویدن، پرش و فرود، کنترل کنه.
اجراگر از حرکت بخش های چرخنده برای اعمال یه نیروی خارجی روی یه شی، در حرکتی مثل پرتاب (مثلا یه توپ، یه نیزه یا یه سنگ)، وزنه برداری (مثلا میله، دمبل یا دستگیره ماشین) یا ضربه زدن به یه شی با یه وسیله (که چماق، راکت یا چوب، تبدیل به یه افزونه برای بخش های بدن اجراگر میشه)، استفاده میکنه.
حرکت چرخشی بخش های ایجاد شده بوسیله گشتاور ماهیچه در طول حرکت، نیروی خارجی رو تولید میکنه و محصول رو درست میکنه. بطور کلی، حرکت چرخشی سریعتر بخش های بیشتر، نیروی خارجی بزرگتری تولید میکنه. با استفاده از بخش منزوی یا موقعیت های بدن در لحظه های مشخص به عنوان اجرای خوب، از اینکه بخش ها چجوری تو اون موقعیت قرار گرفتن - روند اجرای حرکت - چشمپوشی میکنه. به طورساده، موقعیت ها، لحظاتی حین روند درست هستن و برای این رخ میدن که حرکت زاویه ای درستی که بخش هارو در طول موقعیت ها، حرکت دادن.
روند (کینه تیک) حرکت، محصول (کینه ماتیک) حرکت رو مشخص میکنه. یه نیروی نامتعادل، سبب یه تغییر در حرکت میشه.
مشخص کردن هدف مکانیکی
تشخیص اینکه اجراگر، چه چیزی رو هنگام اجرای یه مهارت کنترل میکنه، قدم بزرگی برای آنالیز حرکت بهبود یافته ست. هرگونه بازخورد حین مداخله، باید با فاکتورهایی که اجراگر کنترل میکنه هدایت بشه. این به نظر میاد که یه نقطه واضحی باشه، اما معمولا زیاد نادیده گرفته میشه. مداخله باید روی علت (روند) متمرکز باشه و نه معلول (محصول).
همونطور که با قوانین نیوتون تایید شد، در حرکت، نیرو، علته و حرکت، معلول (بخش ۲ و ۳ این بلاگ رو ببینید). دوست دارم از رابطه ضربه-تکانه (که از قانون دوم نیوتون نشات گرفته شده و تو فصل های ۳ و ۶ پوشش داده شده) به عنوان پایه تعریف هدف مکانیکی استفاده کنم، با اینکه از رابطه کار-انرژی (توضیح داده شده در فصل ۷) هم میشه استفاده کرد.
هدف استراتژیک یه حرکت لازم داره که یه بدن (کل بدن در حرکت؛ یه توپ در فعالیت گرفتنی یا پرتاب کردنی) با یه سرعت دلخواه در جهت دلخواه حرکت کنه. این همون تکانه بدنه (تکانه = mV). هدف استراتژیک همون چیزیه که اجراگر میخواد با بدن، به دست بیاره و محصول همونیه که ما میبینم و برای بدن اتفاق میوفته، چیزی که اجراگر در واقع به دست میاره. بدن ارزیابی شده، یه جرم داره و هدف استراتژیک وقتی حاصل میشه که اجراگر از حرکت زاویه ای بخش ه، برای تولید یه نیروی خارجی، برای گرفتن بدن و حرکت، در یه سرعت خاص و جهت خاص حرکت کنه، استفاده کنه. با نگاه کردن اینجوری به حرکت، هدف استراتژیک یه اجراگر، اعمال یه نیرو برای تغییر تکانه یه بدن به یه سطح دلخواه یا لازم ه.
روند، اون چیزیه که انجراگر کنترل میکنه تا سبب تغییر در ممان بشه. همونطور که قبلا توضیح داده ش، روند، شامل اعمال نیرو به یه بدن، برای تولید ممان درسته؛ نیروی اعمالی به یه بدن برای یه دوره زمانی، تکانه نام داره (تکانه = Ft). اجراگر از نیروی ماهیچه برای تولید حرکت زاویه ای بخش ها استفاده و از حرکت زاویه ای بخش ها برای تولید نیروی خارجی برای حرکت بدن با مومان لازم برای موفقیت استفاده میکنه. از دید مکانیکی، از حرکت زاویه ای بخش ها برای اعمال تکانه به یه بدن استفاده میشه - یه نیرو برای یه دوره زمانی اعمال میشه.
تکانه، یه تغییر رو در ممان ایجاد میکنه. اگه ممان غلط باشه، اگه بدن، اونجوری که باید حرکت نکنه و هدف استراتژیک به دست نیاد، مشکل از تکانه تولیدیه.
هدف مکانیکیِ هر مهارت، اینه که اجراگر بتونه تکانه اعمالی به بدنی که باید حرکت کنه رو بهبود ببخشه. بهبود یعنی قیچی کاری تکانه تولیدی در موقعیت مشخص - بعضی وقتا به تکانهِ زیادی اجتیاج دارین (مثل پرش ارتفاع)، بعضی وقتا به تکانهِ کمی احتیاج دارین (مثل پرش کوتاه) و بعضی وقتا به یه تکانه متوسط احتیاج دارید (مثل پرشِ ارتفاع بینابین). تکانه اعمالی باید با مقدار ممان لازم برای دستیابی به هدف استراتژیک همخوانی داشته باشه.
فرمول تکانه Ft یا نیروی اعمالی در زمان. این فرمول نسبتا ساده تمرکز مکانیکی بی عیبی برای مشخص کردن منابع ممکن یه مشکل اجرا، ارایه میده.
مقدار نیروی اعمالی: قدر نیروی خارجی میتونه خیلی زیاد یا خیلی کم باشه و سبب اجرای غیر رضایت بخش بشه.
جهت نیروی اعمالی: نیروی خارجی میتونه در جهت اشتباه از ممان مورد نظر اعمال بشه و سبب اجرای غیر رضایت بخش بشه.
مدت زمان اعمال نیرو: نیروی خارجی میتونه برای مدت زمان خیلی کوتاه یا خیلی زیاد اعمال بشه و سبب اجرای غیر رضایت بخش بشه.
با یه فرمول دو-گزاره ای که علت حرکت رو توضیح میده، زندگی به کام آنالیزور حرکته. اما چالش، استفاده از Ft برای بهبود اجراست.
روند، اعمال تکانه ست و محصول، ممان بدن حاصله ست. اندازه، جهت و مدت زمان اعمال نیرو با بخش های چرخان، علت حرکت مشاهده شده بدن هستن؛ روند اعمال تکانه سبب ایجاد محصول که ممان مشاهده شده ست.
اجرای موفقیت آمیز بستگی به اعمال تکانه بهینه در جهت درست ه. هر ترکیب اشتباهی در اندازه، جهت یا مدت زمان اعمال نیرو، تکانه شتباهی درست میکنه و سبب ایجاد ممان اشتباه و یه اجرای غیر رضایت بخش میشه.
مشخص کردن اینکه آیا هدف، به دست اومده یا نه؟
وقتی میدونین که هدف چیه، آماده این تا ارزیابی کنین که آیا هدف - خواسته محصول باشه یا روند - به دست اومده یا نه.
بعضی وقتا، حتا وقتی هدف استراتژیک اجراگر به دست میاد، آنالیزور حرکت قضاوت میکنه که "یه چیزی درست نیست" - استیل، تکنیک یا شکل با "تصویر ذهنی" آنالیزور که توش مهارت باید جور خاصی به نظر بیاد، جور نمیشه. تصویر ذهنی غالبا براساس موقعیت های بدن و بخش، در لحاظات مشخص حین اجراست - معمولا اول و آخر یا لحظه های جدا شده بین موقعیتهای ابتدایی و انتهایی.
برای مثال، در پرتاب، موقعیت های حیاتی "تصویر ذهنی" شامل موقعیت "آرنج هدایت کننده" دست پرتاب کننده ست (که تو شکل ۱-۱۶ نشون داده شده) و نشونه ای از "دنبال کردن" بعد از رهایی توپ (نشون داده شده در شکل ۲-۱۶). اگه این موقعیت های منزوی دلخواه دیده نشن، آنالیزور ممکنه فکر کنه که تکنیک اجراگر کمی کار داره.
شکل ۱-۱۶: موقعیت آرنج هدایت کننده بازو، حین پرتاب |
وقتی هر دوی آنالیزور و اجراگر به توافق میرسن که اجرا باید بهبود پیدا کنه، آنالیزور باید اجرا رو عیبیابی کنه تا دلیل اجرای کمتر-رضایتبخش رو مشخص کنه. و اون، موضوع بخش بعدیه .
شکل ۲-۱۶: موقعیت ادامه حرکت حین حرکت پرتابی |
تصمیم گیری اینکه چی "به اندازه کافی خوبه"
کل معضل فلسفی با رسیدن به هدفی که فراتر از بایومکانیک میرس، مرتبطه . اصلا چرا یه نفر باید "بهتر حرکت کنه"؟ اگه خودش حرکت کنه، فارغ از سطح اجرا، یه هدف توجیه پذیر به خاطر فواید سلامتی مرتبط با فعالیت بدنیه؟ فواید فعالیت بدنی علیرغم سطح اجرا به دست میاد. اگه یکی از یه فعالیت فارغ از کمبود در موفقیت، لذت ببره، بیشتر افراد هنوز انجامش میدن و از فعال بودن فایده میبرن. بازخورد دلسوزانه اما ناخواسته ممکنه سبب بشه که فعالیت رو ترک کنه و با این کار کمتر فعال میشه. نصیحت یه آنالیزور حرکت تنها زمانی موجه ه که یه اجراگر از ارزیابی استقبال کنه. سطح رضایت اجراگر باید مشخص کننده این باشه که هرگونه دخالتی لازمه، حتا اگه آنالیزور حرکت، نگرانی هایی در مورد اینکه اجراگر چجوری به هدف استراتژیک رسیده. اگه اجراگر از حرکتش رضی باشه، اجراگر رو میشه به ادامه تشویق کرد. دخاتی لازم نیس.
برای مثال، اگه یه فرد پیر که سکته کرده، به جلسات توانبخشی بره تا توانایی ش برای حرکت مستقل به دست بیاره، این اجراگر ممکنه از اینکه دوباره بتونه با یه عصا یا واکِر، اینور اونور بره، راضی باشه. اجراگر ممکنه آماده با زندگی کنار بیاد و قبول کنه که این شکل حرکتی کمکی، امامستقل رو قبول کنه. اجراگر ممکنه حس کنه که میخواد وقتشو رو چیزی بهتری صرف کنه تا اینکه جلسات اضافی ناخوشایند توانبخشی رو ادامه بده تا بتونه بدون عصا و واکِر راه بره.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر